کد مطلب:77674 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:133

خطبه 190-در سفارش به یاران خود











و من كلام له علیه السلام كان یوصی به اصحابه

یعنی از كلام امیرالمومنین علیه السلام است كه بود وصیت می كرد به آن اصحاب خود را.

«تعاهدوا امر الصلاه و حافظوا علیها و استكثروا منها و تقربوا بها، فانها (كانت علی المومنین كتابا موقوتا) الا تسمعون الی جواب اهل النار حین سئلوا: (ما سلككم فی سقر؟ قالوا لم نك من المصلین) و انها لتحت الذنوب حت الورق و تطلقها اطلاق الربق.»

یعنی نگاه دارید كار نماز را و نگاهبانی كنید اوقات نماز را و نزدیكی جوئید به سوی خدا به نماز، پس به تحقیق كه «بوده است نماز بر مومنین نوشته شده در اوقات معینه». آیا نشنیدید جواب اهل جهنم را در وقتی كه پرسیده شدند كه «چه چیز شما را راهی كرد به سوی دوزخ؟ گفتند كه ما نبودیم از نمازگزاران.» و به تحقیق كه نماز می ریزد گناهان را مانند ریختن برگ درخت و وامی كند گناهان را مثل واكردن قلاده از گردن.

«و شبهها رسول الله، صلی الله علیه و آله، بالحمه تكون علی باب الرجل، فهو یغتسل منها فی الیوم و اللیله خمس مرات، فما عسی ان یبقی علیه من الدرن. و قد عرف حقها رجال من المومنین الذین لایشغلهم عنها زینه متاع و لا قره عین من ولد و لا مال. یقول الله سبحانه و تعالی: (رجال لا تلهیهم تجاره و لا بیع عن ذكر الله و اقام الصلاه و ایتاء الزكاه) و كان رسول الله صلی الله علیه و آله، نصبا بالصلاه بعد التبشیر له بالجنه، لقول الله سبحانه: (و امر اهلك بالصلاه و اصطبر علیها) فكان یامر بها اهله و یصبر علیها نفسه.»

[صفحه 840]

یعنی و تشبیه كرد نماز را رسول خدا، صلی الله علیه و آله، به چشمه ی آب گرم كه باشد بر در خانه ی پیش مرد، پس آن مرد غسل كند از آن چشمه در روز و شب پنج دفعه، پس امید نباشد كه باقی ماند بر او از چركی. و به تحقیق كه شناختند حق نماز را مردان از مومنان آنچنانی كه مشغول نگرداند ایشان را از نماز زینت متاعی و نه روشنائی چشمی از ولدی و مالی. می گوید خدای سبحانه و تعالی:«مردانی باشند كه بازندارد ایشان را داد و ستدی و خرید و فروشی از یاد خدا و از برپا داشتن نماز و دادن زكات» و بود رسول خدا، صلی الله علیه و آله، دردمند و رنجور به سبب نماز، بعد از بشارت دادن از برای او به بهشت از جهت گفتن خدای سبحانه كه «امر بكن ای محمد صلی الله علیه و آله اهل تو را به نماز و متحمل شو مشقت را بر نماز.»

پس بود كه امر می كرد اهل خود را و متحمل می ساخت نفس خود را بر مشقت نماز.

«ثم ان الزكاه جعلت مع الصلاه قربانا لاهل الاسلام، فمن اعطاها طیب النفس بها، فانها تجعل له كفاره و من النار حجازا و وقایه، فلا یتبعنها احد نفسه و لایكثرن علیها لهفه، فان من اعطاها غیر طیب النفس بها، یرجو بها ما هو افضل منها، فهو جاهل بالسنه، مغبون الاجر، ضال العمل، طویل الندم.»

یعنی پس به تحقیق كه گردانیده شده است زكاه را با نماز سنت تقرب به خدا از برای اهل اسلام، پس كسی كه بدهد زكات را به مستحقش از روی خوشی نفس خود به آن، پس به تحقیق كه گردانیده می شود آن زكات را كفاره از برای گناهان او و مانع از آتش جهنم و واپاینده از آن، پس باید تابع نگرداند البته به زكات هیچ كس نفس خود را، یعنی دلواپس او باشد و باید بسیار نگرداند بر زكات حسرت و اندوه خود را، پس به تحقیق كه كسی كه بدهد زكات را از غیر خوشی و سرور نفس به آن، امیدوار باشد چیزی را كه بهتر از آن باشد، پس آن كس نادان به طریقه ی پیغمبر، صلی الله علیه و آله، است، زیان داشته شده در ثواب است، گمراه كار است، دراز پشیمانی است.

«ثم اداء الامانه، فقد خاب من لیس من اهلها، انها عرضت علی السماوات المبنیه و الارضین المدحوه و الجبال ذات الطول المنصوبه، فلا اطول و لا اعرض و لا اعلی و لا اعظم منها و لو امتنع شی ء بطول او عرض، او قوه او عز لامتنعن و لكن اشفقن من العقوبه و عقلن ما جهل

[صفحه 841]

من هو اضعف منهن و هو الانسان، (انه كان ظلوما جهولا).»

یعنی پس رد كردن امانت است، پس به تحقیق كه زیان كار و بی بهره است كسی كه نیست از اهل امانت، یعنی خیانتكار است. به تحقیق كه امانت خدا كه كمال معرفت و منتهای عبودیت باشد، اظهار و نموده شد در علم و تقدیر خدا بر آسمانهای بناشده ی برپا شده و زمینهای گسترانیده و كوههای باد رازی راست واداشته شده، پس نیست درازتر و پهن تر و بلندتر و بزرگتر از آنها مخلوقی و آنها قبول نكردند نظر به عدم توانایی ذاتی و استعداد جبلی، از قبول آن امانت، زیرا كه در حوصله و مكنت موجودی نیست در ترقیات كمالات علمیه و عملیه چه ابداعا و چه تدریجا، رسیدن به درجه ی قرب قاب قوسین او ادنی كه كمال معرفت و منتهای عبودیت است، مگر انسان كامل مبعوث بر قل و جل ختم رسل، صلی الله علیه و آله و قبول نكردن آنها نه از آن روی بود كه در قوه ی آنها بود و امتناع ورزیدند، به تقریب عظمت آنها. و اگر امتناع می توانست كرد چیزی به سبب طول یا عرض یا قوت یا عزت، یعنی اگر جایز بود در نزد عقل كه این اوصاف سبب امتناع باشند، هر آینه سماوات و ارضین امتناع می توانستند كرد ولكن این اوصاف سبب نبود بالضروره، بلكه سبب اباء ذاتی بود و ترسیدند به خوف ذاتی به حسب نارسائی قابلیت ماهیات و كوتاهی وجودات ایشان، از عقوبت خیانت امانت، یعنی عدم ترتب چنان اثری بر وجودات ایشان و دانستند ندانستن آنچنانی را كه ندانست آن ندانستن را، بلكه دانست دانستن را كسی كه ضعیف تر از آنها بود در آن اوصاف و آن كس انسان است، به تحقیق كه بود انسان قادر بر جبر نفس خود و بود بی دانش كه صاحب قوت و قدرت كمال دانش باشد و چون انسان قادر بر جبر خود و بی دانش با قوت چنان دانش بود نترسید و قبول امانت كرد و آسمانها و زمینها چون ظالم و جهول نبودند ترسیدند و قبول نكردند. و از این بیان ظاهر شد كه توصیف به ظلوم و جهول مدح است نه مذمت و الله اعلم.

[صفحه 842]

«ان الله سبحانه لایخفی علیه ما العباد مقترفون فی لیلهم و نهارهم. لطف به خبرا و احاط به علما. اعضاوكم شهوده و جوارحكم جنوده و ضمائركم عیونه و خلواتكم عیانه.»

«یعنی به تحقیق كه خدای سبحانه پنهان نیست بر او چیزی كه بندگان كسب می كنند او را در شب خود و روز خود، نافذ است به اكتساب بندگان از روی خبرت و آگاهی و محیط است به آن از روی علم و دانایی، عضوهای شما گواهان اویند و آلتهای كار شما لشكرهای اویند و خواطر و قوای باطن شما جاسوسان اویند و خلوتهای شما آشكار او است.

[صفحه 843]


صفحه 840، 841، 842، 843.